<!DOCTYPE html> <html> <head></head> <body> <div id="heade

رونالد بیلیوس «رون» ویزلی (به انگلیسی: Ronald Bilius Weasley) نام یکی از شخصیت‌های مجموعه داستان‌های هری پاتر نوشته جی کی رولینگ انگلیسی است. این شخصیت بهترین دوست هرمیون گرنجر و هری پاتر به شمار می‌رود

رون ویزلی، ارشد مو قرمز گریفیندوری، بهترین دوست هری در مجموعه داستان‌های هری پاتر به شمار می‌آید. شاید توانایی‌های جادویی او تعریف چندانی نداشته‌باشد، اما همیشه می‌توان به عنوان دوستی باوفا روی او حساب کرد. او ششمین فرزند خانواده پرجمعیتشان به شمار می‌آید و به همین دلیل، اغلب از کمبود اعتماد به نفس رنج می‌برد. در مقایسه با هری که اغلب به دلایل مختلف در مرکز توجه است، به رون معمولاً توجه چندانی نمی‌شود و به همین دلیل گاهی اوقات مشاجراتی بین دو دوست رخ می‌دهد ولی همیشه، این رون است که برای معذرت‌خواهی پیش هری بازمی‌گردد. قد رون از حد معمول بلندتر و صورت او پر از کک‌مک است. او شخصیتی طنزآلود دارد و اغلب طی مواقعی که هری و هرمیون به نظریه‌پردازی‌های دور از ذهن روی می‌آورند، رون سعی می‌کند با شوخی کردن دوستانش را به عالم واقعیت بازگرداند.

او در مدرسه دانش‌آموزی متوسط به شمار می‌رود ولی در انجام تکالیفش تا حدی تنبل است و بدون کمک هرمیون نمی‌تواند از پس آنها برآید. او هوشی کمی کمتر از هری دارد، ولی با این وجود، حتی هرمیون نیز نمی‌تواند او را در بازی شطرنج جادویی (نوعی بازی با قوانین شطرنج معمولی ولی با مهره‌هایی کاملاً زنده) شکست دهد. رون در کوییدیچ بازیکن نسبتاً خوبی در پست دروازه‌بان به شمار می‌آید، ولی اعتمادبه‌نفسش را با مشاهده تماشاچیان به سرعت از دست می‌دهد. در کتاب سوم مشخص می‌شودد که موش رون، خال‌خالی، که مانند دیگر املاکش از برادرانش به او به ارث رسیده، در واقع جانورنمایی به نام پیتر پتی‌گروست اما در انتهای همین کتاب، سیریوس بلک به رون جغدی به نام خرچال هدیه می‌دهد. چوبدستی قدیمی او در کتاب اول و دوم (که از برادرش چارلی به او به ارث رسیده) از چوب زبان گنجشک ساخته شده‌است و تار موی تک‌شاخی از یکی از دو انتهای آن بیرون زده‌است، ولی این چوبدستی در کتاب تالار اسرار می‌شکند و بنابراین والدین رون برای او در ابتدای کتاب زندانی آزکابان چوبدستی جدیدی می‌خرند. این چوبدستی 36 سانتیمتر طول دارد و از چوب درخت بید و موی تک‌شاخ ساخته‌شده‌است ولی از هنگامی که رون آن را در کتاب یادگاران مرگ از دست می‌دهد، از چوبدستی پیتر پتی‌گرو استفاده می‌کند. از دیگر دارایی‌های رون می‌توان به پاک‌جارویش اشاره‌کرد، جارویی که مادرش آن را به مناسبت ارشد شدنش برایش خرید.

در هری پاتر و سنگ جادو هنگامی که هری در ایستگاه کینگزکراس به دنبال سکوی نه و سه چهارم می‌گردد برای نخستین بار خانواده ویزلی را ملاقات می‌کند و خانم ویزلی برای او روش رسیدن به قطار سریع‌السیر هاگوارتز را تشریح می‌کند. هری و رون از همان درون قطار به دوستانی صمیمی تبدیل می‌شوند و رون در طول سال مسایل زیادی از دنیای جادویی را برای هری بازگو می‌کند. او نیز در انتهای سال برای نجات سنگ جادو از دست کوییرل به کمک هری می‌شتابد و موفق می‌شود با قربانی کردن خودش معمای پروفسور مک‌گونگال (مهره‌های غول‌آسای شطرنج) را حل کند. پس از آن رون در جشن پایان سال برای «بهترین بازی شطرنج انجام شده در هاگوارتز» پنجاه امتیاز نصیب گریفیندور می‌کند.

در هری پاتر و تالار اسرار رون و هری پس از قفل شدن سکوی نه و سه چهارم به روی آنها به وسیله اتومبیل فورد آنجلینای پرنده پدر رون به سمت هاگوارتز پرواز می‌کنند ولی از بدشانسی با درخت بید کتک‌زن تصادف می‌کنند و این امر باعث شکسته‌شدن چوبدستی رون و فرستاده‌شدن یک نامه عربده‌کش توسط مادر رون به وی می‌شود. در انتهای داستان رون برای نجات جان خواهر خود به همراه هری و لاکهارت به تالار اسرار می‌رود ولی هنگامی که لاکهارت می‌خواهد با چوبدستی رون حافظه آن دو را اصلاح کند شکسته‌بودن این چوبدستی باعث می‌شود که طلسم لاکهارت به سمت خودش بازگردد و هری و رون نجات یابند، اما سقف ریزش می‌کند و رون نمی‌تواند به هری برای نجات جینی از دست تام ریدل کمک کند.

در هری پاتر و زندانی آزکابان خال‌خالی، موش رون، دردسر بسیاری می‌افریند. در طول مدتی از داستان که به نظر می‌رسد کج‌پا، گربه هرمیون، موش رون را خورده‌است رون میانه‌اش را با هرمیون برای مدتی به هم می‌زند ولی سرانجام به توصیه هاگرید دوباره با هرمیون دوست می‌شود. در انتها معلوم می‌شود که موش رون در واقع موش نیست، بلکه یک جانورنما به نام پیتر پتی‌گروست که برای رهایی خود از چنگال عدالت، صحنه مرگ خود را بازسازی و خود را به شکل موش درآورده‌است. در انتها با تبدیل پروفسور لوپین به گرگینه پتی‌گرو فرار می‌کند و رون، که پایش شکسته‌است، نمی‌تواند هری و هرمیون را در راه نجات سیریوس بلک یاری کند.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/2/29/Ron_weasley_prisoner_of_azkaban.jpg/200px-Ron_weasley_prisoner_of_azkaban.jpg

در هری پاتر و جام آتش رون و خانواده‌اش هری و هرمیون را به جام جهانی کوییدیچ دعوت می‌کنند و در آنجا رون، علاقه خود را به ویکتور کرام، بازیکن کوییدیچ بلغاری ابراز می‌کند. پس از بیرون آمدن نام هری از جام آتش، رون که به او حسودیش شده برای مدتی با او قهر می‌کند ولی با مشاهده مرحله اول و اینکه هری چه کار سختی برای پیروزی در این مسابقه در پیش روی دارد دوباره با وی آشتی می‌کند. مدتی بعد در جشن کریسمس با هرمیون سر این‌که ویکتور کرام او را به رقص دعوت کرده‌است با او مشاجره شدیدی می‌کند و کرام را «دشمن» می‌خواند، هرچند در انتهای کتاب سرانجام از کرام درخواست امضا می‌نماید.

در هری پاتر و محفل ققنوس رون با کمال تعجب ارشد می‌شود و به همین خاطر والدینش برای او یک جاروی پرنده خریداری می‌کنند. وی با تلاش خود موفق می‌شود دروازه‌بان تیم کوییدیچ گریفیندور شود، و با اینکه به دلیل کمبود اعتماد به نفس دو بازی را خراب می‌کند ولی با درخشش خود در بازی آخر، جام قهرمانی کوییدیچ را نصیب گریفیندور می‌کند. او با عضویت در ارتش دامبلدور پیشرفت زیادی در زمینه دفاع در برابر جادوی سیاه از خود نشان می‌دهد، و در انتها نیز سایر اعضای ارتش دامبلدور را نبرد درون وزارتخانه مقابل مرگ‌خوارها همراهی می‌کند.

در هری پاتر و شاهزاده دورگه رون به روابط عشقی عجیبی گرفتار می‌شود. او مدتی با لاوندر براون رابطه عشقی بسیار عجیبی برقرار می‌کند و به همین دلیل مورد نفرت هرمیون واقع می‌شود ولی سرانجام عشق او به هرمیون که در طول شش سال اوج گرفته نمودار می‌شود و این‌دو به هم علاقه‌مند می‌گردند. رون در اواسط کتاب به شدت مسموم می‌گردد، ولی خوشبختانه با سرعت عمل هری در رساندن پادزهر بیزوار به او، نجات می‌یابد. او در دوئل پایانی با مرگ‌خواران در هاگوارتز با خوردن فلیکس فلیسیس (معجون خوش‌شانسی) شرکت می‌جوید و خوشبختانه آسیبی نمی‌بیند. پس از مرگ دامبلدور او نیز مانند هرمیون اعلام می‌دارد که هاگوارتز را ترک می کند و هری را در یافتن جان‌پیچ‌های ولدمورت همراهی خواهد کرد.

فیلیکس فیلیسیس معجون خوش شانسی است که برای اولین بار در کتاب هری پاتر و شاهزاده دو رگه از آن نام برده می شود.این معجون ساختار پیچیده‌ای دارد:به گونه ای که هر گونه اشتباه در ساخت آن، آسیب مرگباری به مصرف کننده می زند.استفاده زیاد از آن موجب جنون و سبک سری خواهد شد.این معجون باید در مقدار کم مصرف شود و برای حدوداً دو ساعت برای شخص خوش شانسی به همراه می آورد و سپس اثر آن از بین می رود.این معجون در کتاب هری پاتر و شاهزاده دو رگه برای هری شانس استخراج اطلاعات از پروفسور اسلاگهورن در مورد لرد ولدمورت را به همراه می آورد.

از دیگر معجون هایی که در کتاب ششم از آن نام برده می شود معجون عشق love potion است که این معجون بویی ویژه و متفاوت با سایر معجون ها دارد: به گونه ای که هر شخص بوی ویژه ای را از آن استشمام می کند که مورد علاقه ی اوست: به عنوان مثال، هرمیون گرنجر از این معجون، بوی کاغذ پوستی نو، سبزه ی تازه و خمیر دندان نعنایی که خمیر دندان مورد استفاده ی رون ویزلی است را، احساس می کند و این در حالی است که هری پاتر از این معجون بوی جاروی پرنده و بوی عطر جینی ویزلی را احساس می کند.

در هری پاتر و یادگاران مرگ رون برای همراهی با هری غول بی‌بخار زیرشیروانی را به شکل خود درمی‌اورد و هری را در سفر خود برای یافتن جان‌پیچ‌ها به همراه هرمیون همراهی می‌کند. هرچند او در اواسط سفر شکیبایی خود را از دست می‌دهد و پس از دعوایی با هری از آن دو جدا می‌شود، ولی پس از بازگشت، جان هری را از دریاچه‌ای نجات می‌دهد، قاب‌آویز اسلایترین (یکی از جان‌پیچ‌ها) را با شمشیر گریفیندور نابود می‌کند، با تقلید زبان مارها موفق می‌شود به همراه هرمیون به درون تالار اسرار راه یابد و با نیش باسیلیسک فنجان هافلپاف (یکی دیگر از جان‌پیچ‌ها)را نابود کند، و سرانجام شجاعانه در نبرد مقابل مرگ‌خواران در هاگوارتز، سایرین را همراهی می‌نماید.

رون مدتی پس از نبرد با هرمیون ازدواج کرده و اکنون صاحب دو فرزند است: دختری به نام رز، که برای نخستین سال خود به هاگوارتز می‌رود، و پسری به نام هوگو. رون به همراه هری اکنون در بخش کارآگاهان وزارت سحر و جادو مشغول کارند، و این بخش را کاملاً متحول کرده‌اند.البته رون پیش از کارآگاه‌شدن، مدتی در فروشگاه شوخی‌های ویزلی کار می‌کرده است، کاری که بسیار پرمنفعت بوده‌است.

رون ویزلی در تاریخ 1 مارس 1980 از آرتور و مالی ویزلی متولد گردیده‌است. وی ششمین فرزند از هفت فرزند این خانواده می‌باشد، و نام وسطش، «بیلیوس»، نام عموی مرحومش است.او پنج برادر بزرگ‌تر به نام‌های بیل، چارلی، پرسی، فرد و جرج و همچنین یک خاهر کوچک‌تر به نام جینی دارد. رون نسبت دوری با سیریوس بلک دارد و بخشی از خاندان بلک محسوب می‌شود، ولی با این وجود او و سایر خانواده‌اش به عنوان «سنت شکن» محسوب و از این خاندان سلب نسبت شده‌اند. از دیگر خویشاوندان دور رون می‌توان به نیمفادورا تانکس، دراکو مالفوی، نارسیسا مالفوی، بلاتریکس لسترنج و فینیاس نایجلوس بلک اشاره‌کرد. به‌علاوه، در فرشینهٔ شجره‌نامه خاندان بلک که در فیلم «محفل ققنوس» نشان داده‌می‌شود، مشاهده می‌شود که «چارلوس پاتر» با «دوریا بلک» (نوه فینیاس نایجلوس بلک) ازدواج کرده و بنابراین رون نسبت دوری هم با هری پاتر پیدا می‌کند. رون بعدها با هرمیون گرنجر ازدواج کرده و صاحب دو فرزند می‌شود: پسری به نام هوگو و دختری به نام رز.

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
خاندان بلک
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
سپتیمس ویزلی
 
سدرلا بلک
 
پریوت مونث
 
پریوت مذکر
 
ایگنیتیوس پریوت
 
لوگریشا بلک
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آپولین دلاکور
 
آقای دلاکور
 
بیلیس ویزلی
 
 
آرتور ویزلی
 
مالی پریوت
 
گدیون پریوت
 
فابین پریوت
 
لی‌لی اونز
 
جیمز پاتر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گابریل دلاکور
 
 
چارلز ویزلی
 
 
فرد ویزلی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
فلور دلاکور
 
ویلیام ویزلی
 
پرسی ویزلی
 
جورج ویزلی
 
هرمیون گرنجر
 
رونالد ویزلی
 
جینورا ویزلی
 
هری پاتر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ویکتوار ویزلی
 
فرزندان دیگر
 
 
 
 
 
فرد ویزلی
 
رز ویزلی
 
هوگو ویزلی
 
جیمز پاتر
 
آلبوس پاتر
 
لی‌لی پاتر

توضیح:رنگ‌های مختلف دلالت بر نسل‌های مختلف دارند.

inurl?SSS3sourcebi.ir3

هرمیون جین گرنجر (به انگلیسی: Hermione Jean Grange) (تلفظ نام در انگلیسی: هرماینی) نام یکی از شخصیت‌های مجموعه داستان‌های هری پاتر نوشته جی کی رولینگ انگلیسی است. این شخصیت بهترین دوست رون ویزلی و هری پاتر به شمار می‌رود.

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/d/d5/Emma_watson_as_hermione_greanger.jpg/200px-Emma_watson_as_hermione_greanger.jpg

بهترین دوست هری پاتر و رون ویزلی، کسی جز هرمیون گرنجر، دختر مشنگ‌زاده گریفیندوری نیست. وی در تاریخ ۱۹ سپتامبر ۱۹۷۹ از پدر و مادری مشنگ متولد شد که هر دو دندانپزشک بودند. (بدین ترتیب او بزرگ‌ترین عضو این گروه سه نفره به شمار می‌آید.) او باهوشترین دانش‌آموز همکلاس هری پاتر محسوب می‌شود و به همین دلیل کلاه گروه‌بندی ابتدا قصد داشته وی را به گروه ریونکلا (گروه دانش‌آموزان باهوش) بیندازد. وی در همه امتحانات سمج خود (به جز دفاع در برابر جادوی سیاه) نمره عالی کسب کرده‌است و به نظر می‌رسد که تمامی کتابهای درسی خود را از حفظ است. هرمیون دانش‌آموزی ارشد به شمار می‌رود و از شکستن قوانین و مقررات خوشش نمی‌آید ولی در هنگام نیاز هیچگاه پشت هری و رون را خالی نکرده‌است. لولو خورخوره او به شکل پروفسور مک‌گونگال است که به وی می‌گوید در همه امتحانات مردود شده‌است.

سپر مدافع هرمیون به شکل یک سمور (حیوان مورد علاقه رولینگ) است. چوبدستی او از چوب درخت مو و ریسه قلب اژدها ساخته‌شده‌است.

در هری پاتر و سنگ جادو ما نخستین بار زمانی هرمیون را ملاقات می‌کنیم که در قطار سریع‌السیر هاگوارتز به دنبال وزغ نویل لانگ‌باتم می‌گردد. او در همین زمان به هری و رون می‌گوید که کلیه کتب درسی خود را حفظ کرده‌است. او در ابتدا به طرز آشکاری خودنما است و خیلی زود دبیران را به خود علاقه‌مند می‌کند ولی هری و رون چندان به دوستی با او علاقه‌ای ندارند تا این‌که روزی رون در نزد هری از هرمیون بدگویی می‌کند ولی هرمیون می‌شنود و گریه‌کنان به دستشویی دخترها می‌رود. در همان شب یک غول غارنشین به دستشویی دخترها حمله می‌کند ولی هری و رون به کمک هرمیون می‌شتابند و او را از دردسر نجات می‌دهند. از آن پس این سه به دوستانی صمیمی تبدیل می‌شوند. هرمیون در انتهای کتاب برای نجات سنگ جادو به کمک هری می‌شتابد، هری و رون را از دست گیاه «تله شیطان» نجات می‌دهد و موفق می‌شود معمای منطقی پروفسور اسنیپ را حل کند.

در هری پاتر و تالار اسرار هرمیون پس از بازشدن تالار اسرار با همفکری هری و رون و جستجو در کتابخانه‌ها و پرسش از معلمین، سرانجام موفق می‌شود راز حفره اسرار را کشف کند و بفهمد که هیولای تالار یک باسیلیسک است که از طریق مجرای فاضلاب به قربانیان حمله می‌کند ولی قبل از آن که این خبر را به اطلاع هری و رون برساند توسط هیولای تالار مورد حمله قرار می‌گیرد و خشک می‌شود. هری و رون می‌توانند برگه‌ای از کتابخانه را که در دست هرمیون مچاله شده‌است بیابند و بدین طریق راز تالار اسرار را کشف می‌کنند. مدتی بعد با آماده شدن عصاره ««مهر گیاه»» هرمیون به حالت عادی بازمی‌گردد.

در هری پاتر و زندانی آزکابان هرمیون گربه‌ای به نام کج پا خریداری می‌کند که همیشه به دنبال خال‌خالی، موش رون است. . برنامه درسی هرمیون در این کتاب بسیار عجیب است زیرا به نظر می‌رسد که او در یک زمان در چند کلاس شرکت می‌کند. وی نخستین کسی است که پی می‌برد پروفسور لوپین یک گرگینه‌است. در برهه‌ای از داستان به نظر می‌رسد که گربه هرمیون موش رون را خورده‌است و به همین دلیل میانه‌اش با رون برای مدتی شکرآب می‌شود ولی در انتها با مشخص شدن این که سیریوس بلک بی‌گناه است، هرمیون با کمک ساعت زمان‌برگردانی که برنامه درسی‌اش را توضیح می‌دهد، با هری در زمان به عقب بازگشته و سیریوس بلک را نجات می‌دهند.

در هری پاتر و جام آتش هرمیون(البته این اسم توسط خانم ویدا اسلامیه به اشتباه از هرماینی به هرمیون تبدیل شده) همراه خانواده ویزلی و هری به جام جهانی کوییدیچ می‌روند.هرمیون با ورود به هاگوارتز برای دفاع از حقوق جن‌ها ی خانگی ت.ه.و.ع (تشکیلات هواداری و عمرانی جن‌ها ی خانگی)را تشکیل میدهد(فکر ایجاد این تشکیلات از رفتار بد بارتی کراوچ با وینکی، بردگی جن‌ها در هاگوارتز و رضایت شغلی ان‌ها به ذهن او خطور کردو با ملاقات دابی در هاگوارتز به اشتیاق او برای جلب جن‌ها افزود).هرمیون در تمام مدتی که رون با هری قهر است به عنوان واسطه عمل می‌کند و سعی دارد آنها را آشتی دهد. در اواسط کتاب، ویکتور کرام بازیکن کوییدیچ بلغاری به وی علاقه‌مند می‌شود و او را برای جشن کریسمس به همراهی دعوت می‌کند و این امر باعث جر و بحث مفصل هرمیون با رون (که او نیز به هرمیون علاقه‌مند شده‌است) می‌گردد. هرمیون در تمامی مراحل مسابقات سه‌جادوگر یار و یاور هری است و در آموزش افسون‌ها و طلسم‌ها به وی به هیچ وجه کوتاهی نمی‌کند.

در هری پاتر و محفل ققنوس هرمیون نتیجه تمامی تلاش‌های خود را می‌گیرد و به عنوان دانش‌آموز ارشد انتخاب می‌شود. و همچنین برای تشکیل گروه دفاع در برابر جادوی سیاه ارتش دامبلدور از هیچ تلاشی کوتاهی نمی‌کند. او تمامی آزمونهای سمج خود را با نمراتی عالی پشت سر می‌گذارد و در انتهای کتاب با نقشه خود باعث نجات هری از دست آمبریج می‌شود و به همراه او، رون، جینی، نویل و لونا به وزارت سحر و جادو می‌رود تا سیریوس را نجات دهند. آزمون سمج بر اساس سطح های زیر است که هرمیون در همه درس هایش O یا u عالی می گیرد به جز دفاع در برابر جادوی سیاه که E یا فراتر از حد انتظار می گیرد.

امتیاز ها در آزمون سمج((سطوح مقدماتی جادوگری)): O=عالی E=فراتر از حد انتظار A=قابل قبول P=ضعیف D=افتضاح T=غول غارنشین

((بر اساس کتاب هری پاتر و شاهزاده ی دورگه))

در سرتاسر کتاب هری پاتر و شاهزاده دورگه هرمیون به هری راجع به کتاب معجون سازی پیشرفته شاهزاده دورگه هشدار می‌دهد (البته کمی هم به خاطر پیشرفت هری در درس معجون‌سازی به اوحسادت می‌کند). رابطه عاطفی وی با رون در این کتاب پر فراز و نشیب است و مدتی نیز به خاطر دوست‌شدن رون با لاوندر براون دست به انتقام‌جویی می‌زند ولی سرانجام این رابطه عاطفی اوج می‌گیرد و این دو علاقه‌مندی به یکدیگر را ابراز می‌کنند. هرمیون شجاعانه در پایان کتاب در دوئل با مرگخواران در درون قلعه شرکت می‌کند و خوشبختانه آسیبی نمی‌بیند. با تصمیم هری مبنی بر عدم بازگشت به هاگوارتز در سال آینده و سفر به جستجوی جان‌پیچ‌ها هرمیون نیز همانند رون اعلام می‌کند که در این سفر او را همراهی خواهد کرد.

در هری پاتر و یادگاران مرگ ما پی می‌بریم که تصمیم هرمیون برای همراهی با هری کاملاً جدی است زیرا وی برای محافظت از مادر و پدرش حافظه آنها را تغییر داده و همچنین کتاب‌هایی در رابطه با جان‌پیچ‌ها از دفتر دامبلدور برداشته است. وی در طول سفر (حتی طی زمانی که رون آنها را ترک می‌گوید) هری را ترک نمی‌کند و چندین بار هری و رون را از دست مرگ‌خوارانی که قصد دستگیریشان را دارند نجات می‌دهد. وی در یافتن جان‌پیچ‌ها و نابودی آنها کمک شایانی به هری می‌کند و در زیر شکنجه بلاتریکس لسترنج درباره شمشیر گریفیندور به سرعت داستانی ساختگی سر هم می‌کند و به او تحویل می‌دهد. سرانجام هرمیون در نبرد نهایی هاگوارتز همراه با هری و رون شرکت می‌جوید.

هرمیون پس از ۱۹ سال با رون ازدواج کرده و صاحب دو فرزند با نام‌های هوگو و رز شده‌است. او کار خود را با استخدام در سازمان ساماندهی و نظارت بر امور موجودات جادویی آغاز می‌نماید و در این سازمان موفق می‌شود زندگی را برای جن‌های خانگی بسیار آسان کند. سپس به سازمان اجرای قوانین جادویی ارتقا می‌یابد و سرانجام در این سازمان موفق می‌شود که تمامی قوانین نژادپرستانه‌ای که به نفع اصیل‌زادگان است را ریشه‌کن نماید.شخصیت هرمیون بی شک گزیده‌ای از شخصیت خود خانم رولینگ است.

inurl?SSS3sourcebi.ir

هَری جِیمز پاتِر(در انگلیسی: Harry James Potter) نام قهرمان یک رشته از داستان‌های نوجوانان، نوشته‌شده توسط جوآن کتلین رولینگ است که در جهان به طرز گسترده‌ای از آن استقبال شده‌است.

در داستان‌های هری پاتر بهترین دوستان وی رون ویزلی و هرمیون گرنجر هستند. در فیلم‌ها، نقش این شخصیت را دنیل رادکلیف، بازیگر انگلیسی بازی می‌کند.


http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/4/44/HarryPotter5poster.jpg/200px-HarryPotter5poster.jpg

به گقته رولینگ، ایده اولیه شخصیت هری پاتر در سال ۱۹۹۰ هنگامی به ذهنش رسید که به دلیل نقص فنی، چهار ساعت در انتظار حرکت قطار منچستر-لندن در کوپه‌ای نشسته بود. وی در این باره گفته‌است: «در قطار نشسته بودم و از پنجره به چند گاو نگاه می‌کردم (صحنه‌ای که چندان الهام‌بخش نبود!) که ناگهان بی‌مقدمه فکر هری در برابر چشم باطنم پدیدار شد. خودم هم نمی‌دانم چرا و چگونه چنین فکری به ذهنم رسید. اما همان وقت بود که فکر هری و مدرسه جادوگری به روشنی در ذهنم جان گرفت. اولین فکری که به ذهنم راه یافت پسری بود که نمی‌دانست چه کسی است.»

رولینگ در هفته‌های بعد به گسترش این ایده پرداخت ولی مرگ مادرش (که به بیماری ام اس مبتلا بود) در همان سال شوک عصبی بزرگی به او وارد کرد. بزرگ‌ترین حسرت زندگیش این بود که چرا هیچ قسمتی از داستان هری پاتر را برای مطالعه در اختیار مادرش نگذاشته‌بود. نویسنده با چشمانی اشک آلود از نخستین روزهایی سخن می‌گوید که به جزییات زندگی هری، پسرک یتیم، می‌پرداخت و در همان روزها ناچار بود غم از دست دادن مادرش را تحمل کند. وی در مصاحبه با بوستون گلوب در باره احساسش در زمان خلق نخستین کتاب هری‌پاتر گفته‌است: «تصور کودکی که از حد و مرز دنیای بزرگ‌ها می‌گریزد و به جایی می‌رود که در آنجا خود دارای قدرت است جذابیت بسیاری برایم داشت. داستانی که خواننده را به دنیای دیگری می‌برد همواره با استقبال مردم روبه‌رو می‌شود.»

در طی مجموعه‌کتاب‌های هری پاتر، سیر تغییر و تحولی شخصیت هری پاتر به وضوح قابل مشاهده‌است. در ادامه این مطلب به این سیر خواهیم پرداخت.

در هری پاتر و سنگ جادو، ما با هری پسر یازده‌ساله‌ای آشنا می‌شویم که در نزد خاله و شوهرخالهٔ بداخلاقش (عمو ورنون و خاله پتونیا و پسرشان، دادلی، زندگی سختی را می‌گذراند. ولی در سالروز تولد یازده‌سالگیش فردی به نام هاگرید به او اطلاع می‌دهد که جادوگر است و پدر و مادرش به دست پلیدترین جادوگر قرن با نام لرد ولدمورت به قتل رسیده‌اند ولی ولدمورت در هنگام اقدام به قتل هری، به طور غیر قابل توضیحی ناپدید می‌شود. وی با ورود به مدرسهٔ جادوگری هاگوارتز با بهترین دوستانش، رون و هرمیون آشنا می‌شود. همچنین می‌فهمد که مدیر مدرسه، آلبوس دامبلدور، بزرگ‌ترین جادوگر قرن مدرن و دوستدار هری و سیوروس اسنیپ، معلم درس معجون‌سازی، به علتی نامعلوم از هری متنفر است. وی پی می‌برد که ولدمورت، با همکاری یکی از استادان مدرسه (که ابتدا تصور می‌شود اسنیپ است ولی بعد معلوم می‌شود پروفسور کوییرل، استاد درس دفاع در برابر جادوی سیاه است)، به سنگ جادو که به صاحبش عمر جاودانه می‌بخشددست پیدا کنند تا ولدمورت بتواند باز به قدرت برسد ولی هری با همکاری رون و هرمیون، موفق می‌شوند که او را از این کار بازدارند. در این کتاب هری نخستین بار با مسوولیتی روبه‌رو می‌شود و موفق می‌شود که به مسوولیت خویش عمل کند.

در کتاب هری پاتر و تالار اسرار (در ایران- حفره اسرارآمیز) هری و دوستانش متوجه می‌شوند که تالار اسرار (تالاری که به وسیلهٔ یکی از بنیانگذاران هاگوارتز ساخته‌شده‌بود) توسط شخصی نامعلوم باز شده و هیولای درونش به دانش‌آموزان مشنگ تبار حمله می‌کند. مدرسه به سوی اغتشاش می‌رود ولی خوشبختانه کسی کشته نمی‌شود و هری راز تالار اسرار را کشف می‌کند و متوجه می‌شود که در واقع این تالار به وسیله جینی ویزلی، خواهر رون که جسمش توسط دفترچه خاطرات لرد ولدمورت به تسخیر درآمده‌بوده باز شده‌است. هری با به خطر انداختن جان خود موفق می‌شود دفترچه خاطرات را نابود کند و جان جینی را نجات دهد. هری، بار دیگر، در نبردی که گمان می‌کرد شکست می‌خورد شرکت می‌کند و دوباره پیروز می‌شود.

در هری پاتر و زندانی آزکابان پی می‌بریم که سیریوس بلک، قاتل زنجیره‌ای مخوفی که دوازده تن را در خیابانی به قتل رسانده، از آزکابان، زندان جادوگران، فرار کرده‌است. نفرت از سیریوس بلک در طول داستان اوج می‌گیرد و اوج این نفرت زمانی است که هری آگاه می‌شود که بلک بهترین دوست پدرش، جیمز پاتر، و پدرخوانده هری بوده ولی به آنان خیانت کرده و محل اختفای آنان را به ولدمورت اطلاع داده‌است و همین امر باعث مرگ آنان شده‌است. اما ناگهان در پایانی کاملاً غیر منتظزه خواننده آگاه می‌شود که بلک در واقع بی‌گناه‌است و جنایاتی که وی به انجام آنان متهم شده بود در واقع توسط پیتر پتی‌گرو، دوست دیگر جیمز و سیریوس انجام گرفته‌است. سرانجام هری موفق می‌شود سیریوس بلک را فراری دهد و باعث نجات وی شود. در این کتاب هری پی می‌برد که در دنیای واقعی سیاه و سفید وجود ندارد و این خاکستری است که دنیای انسان‌ها را می‌سازد.

در هری پاتر و جام آتش هری متوجه می‌شود که مسابقات قهرمانی سه‌جادوگر، مسابقاتی بسیار سخت و خطرناک، پس از سالها قرار است در هاگوارتز انجام گیرد ولی شخصی نامعلوم، نام هری نیز به عنوان داوطلب شرکت در این مسابقات اعلام می‌کند و هری مجبور به شرکت در مسابقات می‌شود. هری پس از تلاش زیادی، مراحل دشوار این مسابقه را یکی پس از دیگری پشت سر می‌گذارد ولی با دست زدن به جام قهرمانی، به ناگاه به قبرستانی منتقل می‌شود که لرد ولدمورت منتظر اوست. ولدمورت با استفاده از خون هری، موفق می‌شود به زندگی بازگردد و سپس اقدام به قتل هری می‌نماید ولی با متصل شدن جوبدستی هری و ولدمورت، هری موفق می‌شود فرار کند و به هاگوارتز بازگردد. در این کتاب برای نخستین بار هری با مسائل جدی و بزرگسالانه روبه‌رو می‌شود و کم‌کم از دنیای کودکانه خود خارج می‌شود. دوستش، سدریک دیگوری به دست ولدمورت کشته می‌شود و هری برای نخستین بار با تجربه کردن عشق، به هم‌مدرسه‌ایش چو چانگ علاقه‌مند می‌گردد.

در ادامهٔ سیر تحول شخصیتی هری پاتر، در هری پاتر و محفل ققنوس، با تلاش‌های وزارت سحر و جادو برای انکار بازگشت ولدمورت روبه‌رو می‌شویم و هری که در همه حال اصرار دارد که ولدمورت بازگشته‌است، با مشکلات عدیده‌ای دست به گریبان است. هری متوجه می‌شود که ذهنش با ذهن ولدمورت در ارتباط است و در انتها با تصور اینکه سیریوس به دست ولدمورت در حال شکنجه‌است به وزارت سحر و جادو می‌رود ولی متوجه می‌شود که تمام اینها نقشه‌ای بوده که ولدمورت برای کشانیدن هری به آنجا برای پی بردن به پیشگویی که در سازمان اسرار قرار دارد طرح‌ریزی شده‌است. پیشگویی به طور اتفاقی می‌شکند و این امر باعث پی بردن وزارت سحر و جادو به بازگشت ولدمورت می‌شود. ولی در طی نبردی، سیریوس، پدرخوانده هری به طرز تراژدیکی کشته می‌شود. در پایان، هری که به سختی با غم مرگ سیریوس دست و پنجه نرم می‌کند توسط دامبلدور آگاه می‌شود که این پیشگویی درباره وی و ولدمورت انجام شده و بر این دلالت دارد که یکی از آنان باید به دست دیگری کشته شود. شنیدن این پیشگویی، ضربه سخت دیگری به هری وارد می‌آورد که نقش مهمی در تحول شخصیتی او دارد. هری در این کتاب سرانجام پی می‌برد که که یا باید قاتل باشد و یا قربانی و چاره دیگری ندارد. همچنین در طول کتاب، با نخستین شکست عاطفی خود نیز رو به رو شده و چو چانگ او را ترک می‌کند. این عوامل دست در دست هم داده و هری را آماده گذر از دوره نوجوانی و ورود به دوره بزرگسالی می‌نماید.

در هری پاتر و شاهزاده دورگه، هری در راه تلاش برای برای آگاهی از چگونگی کشتن ولدمورت، توسط دامبلدور آگاه می‌شود که ولدمورت برای جاودانه‌ماندن از اشیایی به نام جان پیچ استفاده کرده‌است و روح خود را (که تکه‌تکه کرده‌است) در این اشیا نگه‌داری می‌کند. این جان‌پیچ‌ها از شش شی که عبارت‌اند از دفترچه خاطرات ولدمورت (که هری آن را نابود کرد)، انگشتر گونت (که دامبلدور آن را نابود کرد)، قاب‌آویز اسلایترین، فنجان هافلپاف، مار ولدمورت و نیم‌تاج ریونکلا تشکیل شده‌اند و هری پی می‌برد تا زمان نابود شدن جان پیچ‌ها، کشتن ولدمورت غیر ممکن است. در پایان هری و دامبلدور در پی تلاشی ناموفق برای یافتن یکی از جان‌پیچ‌ها از مدرسه خارج می‌شوند ولی پس از بازگشت به مدرسه در طی اتفاقی غیر قابل باور دامبلدور به دست اسنیپ (که خود را شاهزاده دورگه می‌نامد) کشته می‌شود. هری در طول کتاب به جینی ویزلی خواهر رون علاقه‌مند می‌شود ولی در پایان کتاب و پس از مرگ دامبلدور، با فداکاری از جینی و از هاگوارتز جدا می‌شود و تصمیم می‌گیرد که دیگر به هاگوارتز باز نگردد بلکه در ادامهٔ راه دامبلدور، همراه با رون و هرمیون، برای نابودی جان پیچ‌های ولدمورت تلاش کند. هری در پایان این کتاب کاملاً بالغ شده و دیگر متوجه می‌شود که دیگر کسی را ندارد که او را راهنمایی کند بلکه باید او خود در مسیر صحیح گام بردارد.

کتاب هفتم هری پاتر، داستان رو در رویی نهایی خیر و شر را روایت می‌کند. در هری پاتر و یادگاران مرگ وزارتخانه به اشغال طرفداران ولدمورت درمی‌آید و هری تحت تعقیب قرار می‌گیرد. درپی تعقیب و گریزهایی طولانی با عوامل ولدمورت هری با کمک رون و هرمیون و پس از تلاش زیاد سرانجام موفق می‌شود سه جان‌پیچ دیگر ولدمورت (به جز مار) را پیدا و نابود کند ولی سرانجام پی می‌برد که مرگ دامبلدور نقشهٔ مشترک دامبلدور و اسنیپ بوده و در واقع اسنیپ خائن نبوده‌است. با مرگ اسنیپ هری وارد خاطرات او می‌شود و پی می‌برد که خود او نیز جان‌پیچ هفتمی است که به طور ناخواسته و توسط ولدمورت ساخته شده و باید کشته‌شود تا ولدمورت فانی شود. هری با فداکاری به نزد ولدمورت می‌رود و ولدمورت با کشتن هری باعث نابودی قطعهٔ روح خود در بدن هری می‌گردد ولی در طی رخدادی، چون ولدمورت از خون هری برای بازگشت به قدرت استفاده‌کرده‌است، هری دوباره زنده می‌شود. در اواخر کتاب، مار ولدمورت توسط نویل لانگ‌باتم، یکی از دوستاان هری نابود می‌شود و با این رخداد ولدمورت سرانجام به انسانی فانی تبدیل می‌گردد. هری، در طول این کتاب، به عنوان شخصی کاملاً عاقل و بالغ، راه صحیح را پیدا می‌کند و سرانجام با استفاده از هوش و ذکاوت خود و چوبدستی برتر (چوبدستی دامبلدور که ولدمورت آن را تصاحب کرد)، در دوئلی موفق می‌شود ولدمورت را نابود کرده و جامعه جادوگری را رهایی بخشد.

در موخرهٔ کتاب هفت و مصاحبه‌های رولینگ پس از آن، متوجه می‌شویم که هری نوزده سال بعد، دربخش کارآگاهان وزارت سحر و جادو مشغول کار است. هری با جینی ویزلی ازدواج کرده و صاحب سه فرزند می‌شود که نام آنها را «جیمز سیریوس» (به یاد پدر و پدرخوانده‌اش)، «آلبوس سیوروس» (به یاد دو مدیر شجاع هاگوارتز) و «لی‌لی»(به یاد مادرش) می‌گذارد. رولینگ هیچگاه اشاره نکرده که آیا او برای اتمام سال هفتم به هاگوارتز باز می‌گردد یا خیر ولی گفته‌است که می‌تواند او را در حال سخنرانی‌هایی درباره جادوی سیاه در هاگوارتز ببیند.

به گفته کتاب‌ها و افرادی که با هری برخورد می‌کنند، ظاهر هری بسیار شبیه پدرش است (به ویژه صورت، دهان و ابرویش) و موهایش نیز همانند پدرش نامرتب و در قسمت عقب کمی برجسته‌است. از طرفی چشمان هری همانند مادرش به رنگ سبز فندقی است. وی زخمی به شکل صاعقه در روی پیشانی و بالای چشم راست خود دارد که یادگار زمانی است که ولدمورت در کودکی به قتل وی اقدام کرد. این ظاهر، با عینکی با قاب کاملاً گرد که از چند جا شکسته‌است و هری آن را همیشه به چشم می‌زند کامل می‌شود.

هری در گروه گریفیندور (گروه افراد شجاع و دلاور) جای دارد و ترس‌های زیادی را نمی‌توان به او نسبت داد. با این وجود در کتاب زندانی آزکابان، هری در قطار سریع‌السیر هاگوارتز با یک دیوانه‌ساز، موجودی که بدترین خاطرات انسان را به یادش می‌آورد و شادی‌ها را می‌بلعد، روبه‌رو می‌شود. پس از آن، هنگامی که پروفسور لوپین، استاد دفاع در برابر جادوی سیاه، هری را با یک لولوخورخوره (جانوری که به شکل هرچه که انسان از آن بیشتر وحشت دارد درمی‌آید) مواجه می‌کند، لولوخورخوره به شکل یک دیوانه‌ساز درمی‌آید. لوپین این طور نتیجه می‌گیرد که «چیزی که هری را بیشتر از همه می‌ترساند، خود ترس است».

سرگرمی شماره ۱ و محبوب هری، ورزش جادویی کوییدیچ است. هری در این بازی استعداد خاصی دارد که به نظر می‌رسد آن را از پدرش به ارث برده باشد. همچنین درس مورد علاقه او در مدرسه، دفاع در برابر جادوی سیاه است، تنها درسی که وی در امتحانات سمج آن، نمره «عالی» کسب می‌کند. توانایی‌های او در این درس از کتاب اول شکل می‌گیرد، با این وجود از کتاب سوم این توانایی رو به گسترش می‌گذارد بدین ترتیب که هری در سال سال سوم موفق به ساخت یک سپر مدافع (جادویی بسیار دشوار که حتی بسیاری از جادوگران بزرگسال نیز قادر به انجام آن نیستند) می‌گردد و در سال چهارم، برای شرکت در مسابقات دشوار سه جادوگر، طلسم‌های دفاعی بسیاری را با کمک هرمیون فرا می‌گیرد و در انتها، در دوئلی با ولدمورت موفق می‌شود از دست وی فرار کند. این توانایی به حدی می‌رسد که در سال پنجم هری اقدام به تشکیل گروهی به نام ارتش دامبلدور می‌نماید و این جادوهای دفاعی را به دیگر دانش‌آموزان مدرسه آموزش می‌دهد. توانایی ویژه دیگر هری پاتر مار زبانی است بدین صورت که وی می‌تواند به زبان مارها سخن گوید. (البته این توانایی به دلیل ورود قسمتی از روح ولدمورت به بدنش شکل گرفته و در کتاب هفتم، پس از نابود شدن این قسمت از روح ولدمورت، هری این توانایی را از دست می‌دهد. همچنین به گفته رولینگ کتاب مورد علاقه هری کوییدیچ در گذر زمان نوشته کنیل ورتی ویسیپ است، کتابی که در واقع خود رولینگ برای کمک به موسسه کمیک ریلیف آن را نوشت.

به عنوان یک جادوگر، مهم‌ترین دارایی هری چوبدستی جادویی اوست. چوبدستی هری از چوب درخت خاص ساخته شده و طول آن ۲۷٫۵ سانتی‌متر است. در وسط این چوبدستی پر ققنوسی وجود دارد که متعلق به ققنوس دامبلدور، فوکس، است. لنگهٔ دیگر چوبدستی هری در دست ولدمورت است. از دیگر دارایی‌های هری می‌توان به شنل نامریی (که در خانواده‌شان نسل به نسل چرخیده و از پدرش به او رسیده‌است)، جاروی پرنده اش نیمبوس ۲۰۰۰(که احتمالاً پروفسور مک گونگال برایش خریده است) و جاروی دیگر و فوق‌العاده‌ای به نام «آذرخش» (که سیریوس بلک آن را برایش خریده‌است)، و جغد سفیدرنگ او هدویگ (که روبیوس هاگرید آن را برایش خریده‌است) اشاره کرد. همچنین با مرگ پدرخوانده هری (سیریوس بلک)، طبق وصیت‌نامه سیریوس کلیه اموال خاندان بلک به هری به ارث رسید که از جملهٔ آن می‌توان به خانه شماره ۱۲۲ میدان گریمولد (قرارگاه پیشین محفل ققنوس) و جن خانگی آنها به نام کریچر اشاره کرد.

بر اساس کتاب‌ها، هری پاتر فرزند لی‌لی و جیمز پاتر متولد ۳۱ ژوئیه ۱۹۸۰ است. هری از یک سالگی یتیم شد و نزد خاله و شوهرخاله‌اش زندگی کرد. خاله و شوهرخاله‌اش علت واقعی مرگ پدر و مادرش را از او پنهان کردند و به دروغ به وی گفتند که پدر و مادرش طی یک تصادف اتومبیل کشته شده‌اند. با ازدواج او با جینی ویزلی خانوادهٔ پورل با خاندان بلک مرتبط می‌شوند. روشن نیست که آیا قبلاً نیز ازدواجی بین این دو خاندان رخ داده‌است یا نه. (هر چند که این امر محتمل است، زیرا این دو خاندان هر دو از خاندان‌های باستانی و اصیل جادوگری بوده‌اند.)

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
خانواده پورل
 
 
 
 

 
سالازار اسلایترین
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
انتیاچ پورل
 
کادمس پورل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ایگنوتس پورل

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


 
نسل‌های زیاد
 
 
 
 
 
نسل‌های زیاد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نسل‌های زیاد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ماروولو گونت
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
خاندان بلک
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مورفین گونت
 
مروپ گونت
 
تام ریدل پدر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 


 
 
 
 
 
 
 
تام ماروولو ریدل
 
سپتیموس ویزلی
 
سدرلا بلک
 
آقا و خانم دورسلی
 
 
 
 
 
آقا و خانم اونز
 
 
 
آقا و خانم پاتر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آپولاین دلاکور
 
آقای دلاکور
 
مالی پریوت
 
آرتور ویزلی
 
مارچ دورسلی
 
ورنون دورسلی
 
پتونیا اونز
 
لی‌لی اونز
 
جیمز پاتر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گابریل دلاکور
 
 
چارلی ویزلی
 
 
فرد ویزلی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
دادلی دورسلی
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
فلور دلاکور
 
ویلیام ویزلی
 
 
پرسی ویزلی
 
جورج ویزلی
 
هرمیون گرنجر
 
رونالد ویزلی
 
جینورا ویزلی
 
هری پاتر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
ویکتوار ویزلی
 
دیگر فرزندان
 
 
 
 
 
 
فرد ویزلی
 
رز ویزلی
 
هوگو ویزلی
 
جیمز پاتر
 
آلبوس پاتر
 
لی‌لی پاتر

توضیح: رنگ‌های مختلف دلالت بر نسل‌های مختلف دارند.